دوست دارید وقتی جان می دهیم مولایمان حسین علیه السلام بر بالینمان حاضر شود و چهره مهربانش؛ اولین جلوه عالم ملکوت برایمان باشد؟!
دوست دارید در لحظه جدایی از دنیا ؛ مولایمان به استقبالمان بیاید تا براحتی از هر آنچه که در این دنیا دوست می داریم دل بکنیم؛ و به جایگاه صدق نیکان قدم بگذاریم؟!
پس بیایید این بار لهوف سید بن طاووس را باز کنیم و ببینیم مولای مظلوممان حسین علیه السلام بر بالین اصحاب چگونه حاضر شده و در وصفشان چه گفته که لایق حضور مولا شده اند.
**مسلم بن عوسجه
امام بر بالینش حاضر شد و این آیه قرآن را تلاوت کرد:
فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا
یعنی امام او را از کسانی می خواند که در انتظار شهادت و جانفشانی در راه خدا هستند وتا به آن دست یابند از پیمانی که با خدا بستند؛ هر گز سرباز نمی زنند!
خوشا به حال کسانی که همواره از خدا؛ شهادت را به راستی طلب می کنند و از خدا می خواهند که در بستر بیماری نمیرند! از سانحه و تصادف نمیرند! به مرگ طبیعی و به علت کهولت سن نمیرند! بلکه مرگشان کشته شدن در راه خدا باشد و این گروه ان شاء الله به دیدار مولایشان حسین نائل خواهند شد!
**حر:
وقتی بدن مجروح حر را خدمت امام حسین آوردند آن امام بزرگوار با ملاطفت خاک را از صورت حر پاک کرد و گفت: تو آزادمردی در دنیا و آخرت! چنانچه که مادرت ترا حر یعنی آزاده نامید!
امام آزادگی را تن ندادن به لذات دنیا و در عوض تن دادن به جان فشاندن در راه خدا معنا می کند وهر که مرامش این باشد که سختی جان فشاندن و ایثار در راه خدا را بر عزتمندی حقیر دنیوی-چون حر سردار لشگر بود- ترجیح دهد سزاوار آن است که مولا بر بالینش حاضر آید!هنیا له!!
**علی اکبر
وقتی امام بر بالین جوانش علی اکبر حاضر شد صورت خود را بر گونه صورت او نهاد و فرمود:
خدا بکشد آن کسانی که ترا کشتند! چه بسیار گستاخی نمودند بر خدا و به شکستن حرمت رسول خدا صلی الله علیه و آله! پس از تو خاک بر سر دنیا و زندگی دنیا!
امام علیه السلام اشاره ظریفی به شکستن حرمت رسول خدا می کند چرا که علی اکبر در خلق و خلقت چونان رسول خدا بود پس هر که خلق او خلق رسول خدا باشد و سیرتش سیرت رسول خدا باشد او نیز به سعادت حضور آقا و مولایش حسین علیه السلام دست خواهد یافت!
----------------------------
جایی می خواندم و متاسفانه دقیق به خاطر ندارم که در دفاع مقدس کسی تعریف کرده بود که احتمالا شهیدی به خواب دوستش آمده بود و گفته بود:
چرا وقت جان دادن مرا به برانکارد گذاشتید؟! در آن لحظه سرم بر بالین امام حسین بود اما با این کار شما؛ از این فیض عظما محروم شدم!
-------------------
دوستی خاطره ای از شهیدی تعریف می کرد که یک شهید آرزویش این بود که یک یاحسین بگویید و جان به جانان سپارد و آن شهید سعید؛ به آرزویش هم رسید و غریو یا حسین سر داد و به ملاقات مولایش شتافت!
------------------------------
خدایا توفیقمان ده در هنگام جان دادن ابتدا کلمه طیبه لا اله الا الله بر زبان و قلبمان جاری شود و با زیارت مولایمان، غریو فریاد یا حسین مان آسمان را بشکافت و راه را تا خلوت انس با تو باز کند! ان شاء الله
خدایا! جان ناقابل و بی ارزش ما را لایق فدا شدن مهدی ات قرار بده! انک قریب مجیب!
نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 90/9/30 توسط سید